عزالدين قسام ، بنيانگذار نهضت اسلامي فلسطين
عزالدين قسام ، بنيانگذار نهضت اسلامي فلسطين
عزالدين قسام ، بنيانگذار نهضت اسلامي فلسطين
در تاريخ مبارزات اسلامي مردم فلسطين از شيخ عزالدين قسام به عنوان بنيانگذار نهضت اسلامي اين سرزمين ياد ميشود. او توانست با قيام خود نيروهاي انگليسي اشغالگر فلسطين و گروههاي يهودي هم پيمان آنان را در سالهاي قبل از وقوع جنگ دوم جهاني به ستوه آورد.
عزالدين قسام در سال 1871 در روستائي كوهستاني نزديك شهر لاذقيه در شمال سوريه ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در محل سكونتش رهسپار مصر شد و در دانشگاه الازهر نزد محمد عبده به فراگيري علوم اسلامي پرداخت. سپس به زادگاه خود بازگشت و مدتي به كار وكالت پرداخت. قسام به دليل احاطه بر علوم اسلامي و ديدگاههاي استقلالطلبانه و ضداستعماري خود وجهه و اعتبار والائي نزد مردم سوريه، مصر، لبنان و فلسطين يافت و از قدرت و نفوذ فوقالعادهاي نزد مردم خاورميانه برخوردار شد. به همين دليل فرانسه و انگلستان كه قدرتهاي استعماري آن روز بوده و كشورهاي خاورميانه را طي پيماني ميان خود تقسيم كرده بودند، به او به عنوان دشمن خود مينگريستند.
عزالدين قسام همزمان با شكلگيري قيام اسلامي شيعيان عراق عليه قواي استعمارگر انگستان در 1920، نهضتي را در شمال سوريه همراه با شيخ صالح علي از علماي مبارز سوريه، عليه قواي استعمارگر فرانسه به راه انداخت. در اين قيام يك ساله تلفات قابل ملاحظهاي به نيروهاي اشغالگر فرانسوي وارد آمد. قسام نيز پس از آنكه در دادگاه به طور غيابي به اعدام محكوم شد در تاريخ 5 فوريه 1922 به حيفا در غرب فلسطين رفت و در آنجا از يكسو به تدريس علوم اسلامي مشغول شد و از سوي ديگر گروهي را تشكيل داد كه بتواند هسته انقلاب عليه جبهه مشترك «صهيونيستها و انگليسيها» گردد. با گذشت زمان عده زيادي از جوانان پرشور و مبارز پيرامون قسام جمع شدند وي نيز باتوانائي شگفتي افراد را رهبري ميكرد. او در بخشهايي از روستاهاي استان شمالي، به تشكيلات مسلحانه زيرزميني سازمان داده بود.
محل كار و تدريس وي در حيفا پناهگاه و ملجأ جنبش ملي فلسطين بود. بعدها وي از سوي مجلس اعلاي اسلامي به عنوان امام مسجد «استقلال» حيفا و «مسئول قانوني امور ازدواج و طلاق»، منسوب گرديد. وظايف و اموري كه در حيفا به عهده قسام گذارده شد اين فرصت را به وي داد كه هر چه بيشتر با توده مردم به ويژه گروههاي متعهد و روشنفكر، تماس نزديك برقرار كند. در آن زمان حيفا از مراكز مهم فعاليت صهيونيستها محسوب ميشد. قسام بعدها به رياست «جمعيت جوانان مسلمان» كه به سال 1927 تشكيل گرديده بود، رسيد. وي از اين طريق توانست با مردم ارتباط بيشتري برقرار كند و آنچه را كه انتظار داشت، به دست آوردو آن تشكيل گروهي بود كه «هسته انقلاب» عليه استعمار و صهيونيسم شد. وي پس از چند سال سكونت در حيفا به آرزويش رسيد و يك گروه زيرزميني تشكيل داد. دو اصل اين گروه آن بودكه هر عضو بايدخودش اسلحهاش را تأمين كند و ديگر اين كه در حد مقدور بايد به گروه كمك مالي نمايد.
شيخ عزالدين قسام فردي جذاب، خوش برخورد و سخنوري توانا بود. وي از 1929 كه به عنوان مسئول قانوني امور ازدواج و طلاق تعيين گرديد به روستاها هم سر ميكشيد و در مجالس ازدواج شركت ميكرد. از اين طريق بود كه علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نيز باخبر ميشد.
از دوستان وي نقل شده است كه او با روشنفكران و طرفداران روشهاي مسالمتآميز در مبارزه، به بحث ميپرداخت، در مسجد سخنراني ميكرد و با دقت نمازگزاران را زير نظر داشت و هركس را كه براي مبارزه آماده و مهيا ميديد، جذب ميكرد و وي را به مبارزه براي رهايي فلسطين، دعوت مينمود. قسام تمام فعاليت خويش را كه همان مبارزه عليه تشكيل دولت يهود بود، در پنهاني كامل انجام ميداد و فقط اشخاصي كه سالها مورد آزمايش وي قرار گرفته و سلامت و راز نگهداري خود را اثبات نموده بودند، از فعاليت و تشكيلات او آگاهي داشتند.
وي مردم را در دعوت به بيداري و آگاهي عليه نقشههاي شوم استعمار و صهيونيسم، به اتحاد و يكپارچگي فرا ميخواند و با دميدن روح جهاد در آنان، همگي را به پيروي از تجربيات گذشتگان ترغيب ميكرد.
طرفداران قسام بيشتر از طبقه كارگران، كشاورزان و فروشندگاني بودند كه در جلسات درس وي نيز حاضر ميشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن براي نبرد مسلحانه به هنگام قيام مردمي، آشنا مينمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زياد گرداگرد قسام شكل گرفت. وي نيز با توانايي شگفتانگيز، افراد جديد را در تشكيلات خويش رهبري ميكرد. او از افراد خود گروههاي كوچكي متشكل از يك مسئول و 5 نفر عضو، به وجود آورد. اعضاي هر يك از اين گروهها تنها همديگر و رهبر (قسام) را ميشناختند و هيچگونه آگاهي از اعضاي گروههاي ديگر نداشتند. در كنار اين گروهها وي به تشكيل كادرهاي رهبري، عمدتاً از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله كادر آموزش نظامي، كادر جمعآوري پول و امكانات، كادر روابط مردمي و سياسي، كادر تهيه اسلحه و كادر كسب اطلاع از وضعيت انگليس و صهيونيسم. از مهمترين كادرهايي كه قسام تشكيل داد، كادر تبليغات انقلاب بود. وظيفه اين گروه، توجيه مردم به عدم همكاري و اعتماد به انگليس بود و توصيه به اين كه تنها راه رسيدن به اهداف، جهاد در راه خداست، و بيتوجهي به دسيسههاي صهيونيسم و انگليس كه سعي در بر هم زدن يكپارچگي مردم داشتند. تمام اعضاي تشكيلات زيرزميني قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضي از اين اعضا دانسته شد.
قسام در تعدادي از روستاهاي استان شمالي، تشكيلات مسلحانهي زيرزميني، سازمان داده بود. وظيفه اين گروه درگيري با نيروهاي انگليس و كمك به مجاهدين به هنگام درگيري ايشان با صهيونيستها و انگليسيها بود. بعدها كه فعاليت سازمان زيرزميني قسام علني شد، تعداد زيادي از همين جوانان وطنپرست، به آن ملحق شدند.
حوادث سالهاي 1933 و 1934 كه طي آن، روند مهاجرت صهيونيستها به اسرائيل، گرايش صهيونيستها به تشكيل گروههاي تروريستي با كمك اسراييل و نيز توسعه زمينهاي اسرائيلي شتابي فزاينده و قابل توجه يافت؛ قسام را وادار نمود كه پيش از فراهم آمدن امكانات و نيرو، عمليات نظامي را آغاز كند.
مهاجرت سيلآساي يهوديان با انجام اعمال تروريستي گروههاي يهودي عليه سكنه مسلمان و عرب فلسطين صورت ميگرفت. هدف صهيونيستها فراري دادن اعراب فلسطيني و جايگزين ساختن يهوديان تازه وارد بوده است.
وقتي كه قسام فرمان عمليات مسلحانه عليه دشمن را صادر كرد، هيچ يك از مردم و يا انگليسيها و صهيونيستها چيزي از سازمان وي نميدانستند. زيرا او در حيفا به انجام كارهاي روزانه مشغول بود و همه وي را ميديدند. سازمان انقلابي قسام تنها دويست رزمنده و هشتصد نفر هوادار داشت. با صدور فرمان قسام، زنجيرهاي از عمليات نظامي عليه مناطق صهيونيست نشين و گشتي هاي ارتش بريتانيا و پليس به وقوع پيوست. اين عمليات به صورت تكهاي چريكي و غافلگيرانه و به شكل جنگ و گريز، انجام ميشد. اين اقدامات انقلابي منجر به وارد شدن خسارات زيادي به زمينهاي كشاورزي و داراييهاي صهيونيستها و كشته شدن چند تن از نيروهاي انگليسي و صهيونيست گرديد.
عمليات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزايش مييافت، اما طولي نكشيد كه قسام و همرزمان وي تصميم گرفتند كه حركت خود را آشكار كنند. هدف آنان از اين تصميم، بيان اهداف الهي خود، بالا بردن روحيه سلحشوري در مردم و خنثي كردن تبليغات دشمن بود كه سعي در مخدوش نمودن اهداف و ماهيت گروه قسام داشت و شايع كرده بود كه هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسايش مردم است.
قيام مردمي عزالدين قسام كه از سال 1930 آغاز شده بود در 1935 به شكل مبارزه مسلحانه و خونين عليه استعمارگران انگليس و تروريستهاي يهودي درآمد.
عمليات نظامي نيروهاي عزالدين قسام كه در ابتدا به صورت نيروهاي چريكي و غافلگيرانه و جنگ و گريز انجام ميشد با افزايش مهاجرت يهوديان و مسلح شدن آنان و آشكار شدن حمايت نظاميان انگليسي از آنان، رفته رفته علني شد جنگهاي چريكي به يورشها و شبيخونهاي پرتلفات عليه متجاوزين تبديل شد و ضربات هولناكي را در فاصله سالهاي 35 ـ 1934 به انگليسيها و صهيونيستها وارد آورد.
در نوامبر 1935 نيروهاي انگليسي با محاصره منطقه «يعبد» واقع در استان «جونين» كه مقر اصلي نيروهاي قسام بود، چندين عمليات سازمان يافته نظامي عليه آنان انجام دادند اما ناكام ماندند. عزالدين قسام در 20 دسامبر همان سال در حمله بزرگي كه به مدد انواع زرهپوشها، تانكها و هواپيماهاي انگليسي عليه قرارگاه وي صورت گرفت به شهادت رسيد پس از شهادت قسام، ديگر همرزمان وي با شكستن حلقه محاصره به شمال فلسطين رفته و پيكر رهبر شهيد خود را به حيفا بردند.
براي شركت در مراسم تشييع جنازه قسام، تعداد زيادي از رهبران و بزرگان فلسطين راهي حيفا شدند و اين شهر مملو از جمعيتي بود كه از سراسر فلسطين آمده بودند.
مردم، پيكير قسام را كه به پرچمهاي سوريه، مصر، عراق، عربستان و يمن مزين بود،بر دوش حمل كردند و آن را در قبرستان ياجور نزديك روستاي شيخ، در هفت كيلومتري حيفا به خاك سپردند. مراسم تشييع جنازه ساعتها به طول انجاميد و خود به خود به تظاهرات بزرگي تبديل شد. در طول مسير، درگيريهاي خونيني بين مردم و نيروهاي دولتي درگرفت كه منجر به زخمي شدن تعدادي از افراد دو طرف گرديد.
قيام عزالدين قسام از آنجا كه مقدمه قيام بزرگتري شد كه چند ماه پس از شهادتش سراسر فلسطين را فراگرفت، بسيار حائز اهميت بود.
منبع:علماي مجاهد، محمدحسن رجبي، مركز اسناد انقلاب اسلامي
/س
عزالدين قسام در سال 1871 در روستائي كوهستاني نزديك شهر لاذقيه در شمال سوريه ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در محل سكونتش رهسپار مصر شد و در دانشگاه الازهر نزد محمد عبده به فراگيري علوم اسلامي پرداخت. سپس به زادگاه خود بازگشت و مدتي به كار وكالت پرداخت. قسام به دليل احاطه بر علوم اسلامي و ديدگاههاي استقلالطلبانه و ضداستعماري خود وجهه و اعتبار والائي نزد مردم سوريه، مصر، لبنان و فلسطين يافت و از قدرت و نفوذ فوقالعادهاي نزد مردم خاورميانه برخوردار شد. به همين دليل فرانسه و انگلستان كه قدرتهاي استعماري آن روز بوده و كشورهاي خاورميانه را طي پيماني ميان خود تقسيم كرده بودند، به او به عنوان دشمن خود مينگريستند.
عزالدين قسام همزمان با شكلگيري قيام اسلامي شيعيان عراق عليه قواي استعمارگر انگستان در 1920، نهضتي را در شمال سوريه همراه با شيخ صالح علي از علماي مبارز سوريه، عليه قواي استعمارگر فرانسه به راه انداخت. در اين قيام يك ساله تلفات قابل ملاحظهاي به نيروهاي اشغالگر فرانسوي وارد آمد. قسام نيز پس از آنكه در دادگاه به طور غيابي به اعدام محكوم شد در تاريخ 5 فوريه 1922 به حيفا در غرب فلسطين رفت و در آنجا از يكسو به تدريس علوم اسلامي مشغول شد و از سوي ديگر گروهي را تشكيل داد كه بتواند هسته انقلاب عليه جبهه مشترك «صهيونيستها و انگليسيها» گردد. با گذشت زمان عده زيادي از جوانان پرشور و مبارز پيرامون قسام جمع شدند وي نيز باتوانائي شگفتي افراد را رهبري ميكرد. او در بخشهايي از روستاهاي استان شمالي، به تشكيلات مسلحانه زيرزميني سازمان داده بود.
محل كار و تدريس وي در حيفا پناهگاه و ملجأ جنبش ملي فلسطين بود. بعدها وي از سوي مجلس اعلاي اسلامي به عنوان امام مسجد «استقلال» حيفا و «مسئول قانوني امور ازدواج و طلاق»، منسوب گرديد. وظايف و اموري كه در حيفا به عهده قسام گذارده شد اين فرصت را به وي داد كه هر چه بيشتر با توده مردم به ويژه گروههاي متعهد و روشنفكر، تماس نزديك برقرار كند. در آن زمان حيفا از مراكز مهم فعاليت صهيونيستها محسوب ميشد. قسام بعدها به رياست «جمعيت جوانان مسلمان» كه به سال 1927 تشكيل گرديده بود، رسيد. وي از اين طريق توانست با مردم ارتباط بيشتري برقرار كند و آنچه را كه انتظار داشت، به دست آوردو آن تشكيل گروهي بود كه «هسته انقلاب» عليه استعمار و صهيونيسم شد. وي پس از چند سال سكونت در حيفا به آرزويش رسيد و يك گروه زيرزميني تشكيل داد. دو اصل اين گروه آن بودكه هر عضو بايدخودش اسلحهاش را تأمين كند و ديگر اين كه در حد مقدور بايد به گروه كمك مالي نمايد.
شيخ عزالدين قسام فردي جذاب، خوش برخورد و سخنوري توانا بود. وي از 1929 كه به عنوان مسئول قانوني امور ازدواج و طلاق تعيين گرديد به روستاها هم سر ميكشيد و در مجالس ازدواج شركت ميكرد. از اين طريق بود كه علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نيز باخبر ميشد.
از دوستان وي نقل شده است كه او با روشنفكران و طرفداران روشهاي مسالمتآميز در مبارزه، به بحث ميپرداخت، در مسجد سخنراني ميكرد و با دقت نمازگزاران را زير نظر داشت و هركس را كه براي مبارزه آماده و مهيا ميديد، جذب ميكرد و وي را به مبارزه براي رهايي فلسطين، دعوت مينمود. قسام تمام فعاليت خويش را كه همان مبارزه عليه تشكيل دولت يهود بود، در پنهاني كامل انجام ميداد و فقط اشخاصي كه سالها مورد آزمايش وي قرار گرفته و سلامت و راز نگهداري خود را اثبات نموده بودند، از فعاليت و تشكيلات او آگاهي داشتند.
وي مردم را در دعوت به بيداري و آگاهي عليه نقشههاي شوم استعمار و صهيونيسم، به اتحاد و يكپارچگي فرا ميخواند و با دميدن روح جهاد در آنان، همگي را به پيروي از تجربيات گذشتگان ترغيب ميكرد.
طرفداران قسام بيشتر از طبقه كارگران، كشاورزان و فروشندگاني بودند كه در جلسات درس وي نيز حاضر ميشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن براي نبرد مسلحانه به هنگام قيام مردمي، آشنا مينمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زياد گرداگرد قسام شكل گرفت. وي نيز با توانايي شگفتانگيز، افراد جديد را در تشكيلات خويش رهبري ميكرد. او از افراد خود گروههاي كوچكي متشكل از يك مسئول و 5 نفر عضو، به وجود آورد. اعضاي هر يك از اين گروهها تنها همديگر و رهبر (قسام) را ميشناختند و هيچگونه آگاهي از اعضاي گروههاي ديگر نداشتند. در كنار اين گروهها وي به تشكيل كادرهاي رهبري، عمدتاً از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله كادر آموزش نظامي، كادر جمعآوري پول و امكانات، كادر روابط مردمي و سياسي، كادر تهيه اسلحه و كادر كسب اطلاع از وضعيت انگليس و صهيونيسم. از مهمترين كادرهايي كه قسام تشكيل داد، كادر تبليغات انقلاب بود. وظيفه اين گروه، توجيه مردم به عدم همكاري و اعتماد به انگليس بود و توصيه به اين كه تنها راه رسيدن به اهداف، جهاد در راه خداست، و بيتوجهي به دسيسههاي صهيونيسم و انگليس كه سعي در بر هم زدن يكپارچگي مردم داشتند. تمام اعضاي تشكيلات زيرزميني قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضي از اين اعضا دانسته شد.
قسام در تعدادي از روستاهاي استان شمالي، تشكيلات مسلحانهي زيرزميني، سازمان داده بود. وظيفه اين گروه درگيري با نيروهاي انگليس و كمك به مجاهدين به هنگام درگيري ايشان با صهيونيستها و انگليسيها بود. بعدها كه فعاليت سازمان زيرزميني قسام علني شد، تعداد زيادي از همين جوانان وطنپرست، به آن ملحق شدند.
حوادث سالهاي 1933 و 1934 كه طي آن، روند مهاجرت صهيونيستها به اسرائيل، گرايش صهيونيستها به تشكيل گروههاي تروريستي با كمك اسراييل و نيز توسعه زمينهاي اسرائيلي شتابي فزاينده و قابل توجه يافت؛ قسام را وادار نمود كه پيش از فراهم آمدن امكانات و نيرو، عمليات نظامي را آغاز كند.
مهاجرت سيلآساي يهوديان با انجام اعمال تروريستي گروههاي يهودي عليه سكنه مسلمان و عرب فلسطين صورت ميگرفت. هدف صهيونيستها فراري دادن اعراب فلسطيني و جايگزين ساختن يهوديان تازه وارد بوده است.
وقتي كه قسام فرمان عمليات مسلحانه عليه دشمن را صادر كرد، هيچ يك از مردم و يا انگليسيها و صهيونيستها چيزي از سازمان وي نميدانستند. زيرا او در حيفا به انجام كارهاي روزانه مشغول بود و همه وي را ميديدند. سازمان انقلابي قسام تنها دويست رزمنده و هشتصد نفر هوادار داشت. با صدور فرمان قسام، زنجيرهاي از عمليات نظامي عليه مناطق صهيونيست نشين و گشتي هاي ارتش بريتانيا و پليس به وقوع پيوست. اين عمليات به صورت تكهاي چريكي و غافلگيرانه و به شكل جنگ و گريز، انجام ميشد. اين اقدامات انقلابي منجر به وارد شدن خسارات زيادي به زمينهاي كشاورزي و داراييهاي صهيونيستها و كشته شدن چند تن از نيروهاي انگليسي و صهيونيست گرديد.
عمليات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزايش مييافت، اما طولي نكشيد كه قسام و همرزمان وي تصميم گرفتند كه حركت خود را آشكار كنند. هدف آنان از اين تصميم، بيان اهداف الهي خود، بالا بردن روحيه سلحشوري در مردم و خنثي كردن تبليغات دشمن بود كه سعي در مخدوش نمودن اهداف و ماهيت گروه قسام داشت و شايع كرده بود كه هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسايش مردم است.
قيام مردمي عزالدين قسام كه از سال 1930 آغاز شده بود در 1935 به شكل مبارزه مسلحانه و خونين عليه استعمارگران انگليس و تروريستهاي يهودي درآمد.
عمليات نظامي نيروهاي عزالدين قسام كه در ابتدا به صورت نيروهاي چريكي و غافلگيرانه و جنگ و گريز انجام ميشد با افزايش مهاجرت يهوديان و مسلح شدن آنان و آشكار شدن حمايت نظاميان انگليسي از آنان، رفته رفته علني شد جنگهاي چريكي به يورشها و شبيخونهاي پرتلفات عليه متجاوزين تبديل شد و ضربات هولناكي را در فاصله سالهاي 35 ـ 1934 به انگليسيها و صهيونيستها وارد آورد.
در نوامبر 1935 نيروهاي انگليسي با محاصره منطقه «يعبد» واقع در استان «جونين» كه مقر اصلي نيروهاي قسام بود، چندين عمليات سازمان يافته نظامي عليه آنان انجام دادند اما ناكام ماندند. عزالدين قسام در 20 دسامبر همان سال در حمله بزرگي كه به مدد انواع زرهپوشها، تانكها و هواپيماهاي انگليسي عليه قرارگاه وي صورت گرفت به شهادت رسيد پس از شهادت قسام، ديگر همرزمان وي با شكستن حلقه محاصره به شمال فلسطين رفته و پيكر رهبر شهيد خود را به حيفا بردند.
براي شركت در مراسم تشييع جنازه قسام، تعداد زيادي از رهبران و بزرگان فلسطين راهي حيفا شدند و اين شهر مملو از جمعيتي بود كه از سراسر فلسطين آمده بودند.
مردم، پيكير قسام را كه به پرچمهاي سوريه، مصر، عراق، عربستان و يمن مزين بود،بر دوش حمل كردند و آن را در قبرستان ياجور نزديك روستاي شيخ، در هفت كيلومتري حيفا به خاك سپردند. مراسم تشييع جنازه ساعتها به طول انجاميد و خود به خود به تظاهرات بزرگي تبديل شد. در طول مسير، درگيريهاي خونيني بين مردم و نيروهاي دولتي درگرفت كه منجر به زخمي شدن تعدادي از افراد دو طرف گرديد.
قيام عزالدين قسام از آنجا كه مقدمه قيام بزرگتري شد كه چند ماه پس از شهادتش سراسر فلسطين را فراگرفت، بسيار حائز اهميت بود.
منبع:علماي مجاهد، محمدحسن رجبي، مركز اسناد انقلاب اسلامي
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}